سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شب بی ستاره

حالا که رفته ای

حالا که رفته ای

هیچ راهی

مرا به جایی نمی برد

در حافظه ام می چرخم

همه کلید ها را گم کرده ام

حالا که رفته ای

شعری می نویسم

برای گل های مریم

شعری می نویسم

برای مرگ

شعری می نویسم

برای دیداری که اتفاق نمی افتد...


+ نوشته شده در چهارشنبه 91/7/26ساعت 4:52 عصر توسط yasi نظرات ( ) |


پسر عاشق

یک بار دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود، ازش پرسید

چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟

دلیلشو نمیدونم ...اما واقعا دوست دارم

تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان کنی... پس چطور دوستم داری؟

چطور میتونی بگی عاشقمی؟


من جدا"دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابت کنم


ثابت کنی؟ نه! من میخوام دلیلتو بگی


باشه.. باشه!!! میگم... چون تو خوشگلی،

صدات گرم و خواستنیه،

همیشه بهم اهمیت میدی،

دوست داشتنی هستی،

با ملاحظه هستی،

بخاطر لبخندت،

دختر از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد

متاسفانه، چند روز بعد، اون دختر تصادف وحشتناکی کرد و به حالت کما رفت

پسر نامه ای رو کنارش گذاشت با این مضمون


عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا که نمیتونی حرف بزنی، میتونی؟

نه ! پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم

گفتم بخاطر اهمیت دادن ها و مراقبت کردن هات دوست دارم اما حالا که نمیتونی برام اونجوری باشی، پس منم نمیتونم دوست داشته باشم

گفتم واسه لبخندات، برای حرکاتت عاشقتم
اما حالا نه میتونی بخندی نه حرکت کنی پس منم نمیتونم عاشقت باشم


اگه عشق همیشه یه دلیل میخواد مثل همین الان، پس دیگه برای من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره

عشق دلیل میخواد؟

نه!معلومه که نه !!

پس من هنوز هم عاشقتم


+ نوشته شده در چهارشنبه 91/7/26ساعت 4:42 عصر توسط yasi نظرات ( ) |


در آغوش تنهایی

تنها ، بی همزبان ، خسته و یک سکوت بی پایان ...
در آغوش تنهایی ، آرام اما از درون نا آرام ...
میخوانم همراه با سکوت ترانه دلتنگی را ...
میدانم که کسی صدای مرا نمیشنود ، اما چاره نیست باید سکوت این لحظه ها را با فریادی بی صدا شکست !
همدلی نیست اینجا که با دل همنشین شود ، همدردی نیست که با قلبم همدرد شود ، همنفسی نیست که به عشقش نفس بکشم !
سکوت ، سکوتی در اعماق یک قلب بی طاقت ، مثل این دلشکسته که به امید طلوعی دوباره ، امشب را تا سحر بیدار نشسته !
دیگر صدای تیک تیک ساعت نیز بیصداست ، زمان همچنان میگذرد اما خیلی کند!
انگار عاشق این لحظه هاست ، با ما نامهربان است ، دوست دارد لحظه های تنهایی را !
خواستم همزبانم دل تنهایم باشد ، انگار که این دل نیز در حسرت روزهای عاشقیست!
و تنها سکوت در فضای دلگیر خانه ، حس میکنم بیشتر از هر زمان بی کسی را !
قطره ای اشک در چشمانم حلقه زد ، بغض گلویم شکست ، و اینبار چند لحظه ای سکوت با صدای گریه هایم شکست .....
اشکهایم تمام شد ، دوباره آرام شدم ، سکوت آمد و دوباره آن لحظه ی تلخ تکرار شد!

 


+ نوشته شده در چهارشنبه 91/7/26ساعت 4:39 عصر توسط yasi نظرات ( ) |


از من نپرس چقدر دوستت دارم

اینجا در قلب من حد و مرزی برای حضور تو نیست
به من نگو که چگونه بی تو زیستن را تمرین کنم
مگر ماهی بیرون از آب میتواند نفس بکشد
مگر می شود هوا را از زندگیم برداری و من زنده بمانم
بگو معنی تمرین چیست ؟
بریدن از چه چیز را تمرین کنم ؟
بریدن از خودم را ؟
مگر همیشه نگفتم که تو هم پاره ای از تن منی ...
از من نپرس که اشکهایم را برای چه به پروانه ها هدیه می دهم
همه می دانند که دروری تو روحم را می آزارد
تو خود پروانه ها را به من سپردی که میهمان لحظه های بی کسی ام باشند
نگاهتت را از چشمم برندار مرا از من نگیر ...
هوای سرد اینجا رو دوست ندارم
مرا عاشقانه در آغوش بگیر که سخت تنهام


+ نوشته شده در چهارشنبه 91/7/26ساعت 4:37 عصر توسط yasi نظرات ( ) |


برگرد

در درونم اتشی بپاست

هم خسته ام و هم خاموش

فردایی وجود نداره چون دلم پر از درد یاره

هم رنجورم و هم دلشکسته

چی شده که روحت منو درک نمی کنه؟

چشمات میبینه اما دلت نمی دونه

هر جدایی یک اغازی است

با این رفتن به اخر نمیرسم

              اما

میخوام بگم که برگرد

بگم که تورو دوست دارم

بفهم اینو که در حسرت دیدارتم


+ نوشته شده در جمعه 91/7/21ساعت 4:54 عصر توسط yasi نظرات ( ) |


خدا

گفتم: خدایا از همه دلگیرم گفت: حتی از من؟

گفتم: خدایا دلم را ربودند  گفت: پیش از من؟

گفتم: خدایا چقدر دوری    گفت: تو یا من؟

گفتم: خدایا تنها ترینم       گفت: پس من؟

گفتم: خدایا کمک خواستم  گفت: از غیر من؟

گفتم: خدایا دوستت دارم   گفت: بیش از من؟

گفتم: خدایا اینقدر نگو من گفت: من توام تو من...


+ نوشته شده در جمعه 91/7/21ساعت 4:35 عصر توسط yasi نظرات ( ) |


خداحافظ

دیگه دیره واسه موندن

دارم از پیش تو میرم

جدایی سهم دستامه      که دستاتو نمیگیرم

توی این بارون تنهایی

دارم میرم  خداحافظ

شده این دست تقدیرم

چه دلگیرم  خداحافظ

دیگه دیره واسه موندن

دارم از پیش تو میرم                                                                      جدایی سهم دستامه که دستاتو نمیگیرم

توی این بارون تنهایی

دارم میرم     خداحافظ

شده این حس تقدیرم

چه دلگیرم خداحافظ

دیگه دیره دارم میرم

چقدر این لحظه ها سخته

جدایی از تو کابوسه

شبیه مرگ بی وقته

دارم تو ساحل چشمات

دیگه آهسته  گم میشم

برام جایی توی دنیا نیست

توی اوج قصه  گم میشم

به غیر از اشک تنهایی توی چشمم

چیزی پیدا نیست

باید باور کنم بی تو

شبیه مرگ تقدیرم

سکوت من پر از بغضه

دیگه دیره    دارم میرم

مازیار فلاحی


+ نوشته شده در یکشنبه 91/7/16ساعت 8:4 عصر توسط yasi نظرات ( ) |


نیستی

نیستی دارم دق میکنم

نیستی دارم می پوسم

عکس هاتو من یکی یکی بر میدارم میبوسم

پیرهن یادگاری تو هرشب بر میدارم بو میکنم

برای برگشتن تو به آسمون رو میکنم

نیستی دارم دق میکنم

نیستی دارم میپوسم

عکس هاتو من دونه به دونه

برمیدارم میبوسم

از خدا میخوام تا دوباره تو را ببینم روبه روم

قسم به اشک حسرتم فقط همینه آرزوم

نیستی

دارم دق میکنم

نیستی

دارم میپوسم

عکس هاتو من دونه به دونه

برمیدارم میبوسم

یه عالمه گل میارم همه را

پر پر میکنم

هرشب دارم همین جوری با تنهایی

سر میکنم

تموم اشک هام هدیه ی

نبودنت کنارمن

نمیدونی چی میگذره به قلب

بی قرار من

وای که چقدر سخت برام

ثانیه ها بدون تو

دلم میخواد باز ببینم چشم های

مهربونتو

نیستی دارم

دق میکنم

نیستی دارم

میپوسم

هرشب دارم همین جوری با تنهایی سر میکنم.


+ نوشته شده در یکشنبه 91/7/16ساعت 8:0 عصر توسط yasi نظرات ( ) |


نیستی

نیستی دارم دق میکنم

نیستی دارم می پوسم

عکس هاتو من یکی یکی بر میدارم میبوسم

پیرهن یادگاری تو هرشب بر میدارم بو میکنم

برای برگشتن تو به آسمون رو میکنم

نیستی دارم دق میکنم

نیستی دارم میپوسم

عکس هاتو من دونه به دونه

برمیدارم میبوسم

از خدا میخوام تا دوباره تو را ببینم روبه روم

قسم به اشک حسرتم فقط همینه آرزوم

نیستی

دارم دق میکنم

نیستی

دارم میپوسم

عکس هاتو من دونه به دونه

برمیدارم میبوسم

یه عالمه گل میارم همه را

پر پر میکنم

هرشب دارم همین جوری با تنهایی

سر میکنم

تموم اشک هام هدیه ی

نبودنت کنارمن

نمیدونی چی میگذره به قلب

بی قرار من

وای که چقدر سخت برام

ثانیه ها بدون تو

دلم میخواد باز ببینم چشم های

مهربونتو

نیستی دارم

دق میکنم

نیستی دارم

میپوسم

هرشب دارم همین جوری با تنهایی سر میکنم.


+ نوشته شده در یکشنبه 91/7/16ساعت 8:0 عصر توسط yasi نظرات ( ) |


لیلی و مجنون

 لیلی و مجنون :قصه عشق ما قصه لیلی ومجنون است که لیلی به جای مجنون سر به بیابان می گذارد.


+ نوشته شده در یکشنبه 91/7/16ساعت 7:58 عصر توسط yasi نظرات ( ) |


<      1   2   3   4      >