سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شب بی ستاره

حرف دلتو بزن

پسرے یہِ دخترے رو خیلے دوست داشت ?ه توے یه سے دے فروشے ?ار می?رد. اما بہِ دختر? در مورد عشقش ہِیچے نگفت. ہِر روز به 

اون فروشگاه میرفت و ی? سے دے مے خرید فقط بخاطر صحبت ?ردن با اون… بعد از ی? ماه پسر? مرد… وقتے دختر? به خونه

 اون رفت و ازش خبر گرفت مادر

پسر? گفت ?ه او مرده و اون رو به اتاق پسر برد… دختر? دید ?ه تمامے سے دے ہِا باز نشده… دختر? گریہِ ?رد و گریہِ ?رد تا مرد…
 میدونے چرا گریہِ می?رد؟

چون تمام نامہِ ہِاے عاشقانہِ اش رو توی جعبه سے دے میگذاشت و بہِ پسر? میداد!




+ نوشته شده در جمعه 92/1/2ساعت 8:41 عصر توسط yasi نظرات ( ) |